مبدأ ومعاد
صفحه --- موضوع
۳-
١ - منها
چون این درویش را هوسِ این راه پیدا شد (درویشی)
۸-
٢ - منها
قطبِ ارشاد که جامع کمالاتِ فردیت نیز باشد، بسیار عزیز الوجود است
۹-
٣ - منها
دری که اول باین درویش کشادند ذوقِ یافت بود نه یافت، و ثانیاً یافت میسر شد و ذوقِ یافت مفقود گشت
۱۰-
٤ - منها
این درویش، در اواخرِ ماهِ ربیع الآخر، بخدمتِ عزیزی که از خلفای این خانوادهء بزرگ بودند، مشرف کشت
۱۰-
٥ - منها
وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ- این درویش روزی در حلقه یارانِ خود نشسته بود، و نظر بر خرابیهای خود داشت
۱۱-
٦ - منها
سیر الی الله، عبارت از سیر تا اسمی است از اسمای الهی جلّ شانه، که مبدأِ تعینِ سالک است
۱۲-
٧ - منها
در سیر کمالاتِ ولایت اقدامِ متفاوت اند
۱۳-
٨ - منها
واصلانِ نهایة النهایة را، در وقتِ رجوعِ قهقری، نزول باسفلِ غایات ست
۱۴-
٩ - منها
مشائخ فرموده اند که مشاهدهء اهل الله بعد از وصول بمرتبهء ولایت در اَنفُس ست
۱۵-
١۰ - منها
چون طالبی پیش شیخی بیاید، باید که شیخ او را اول استخاره فرماید
۱۷-
١١ - منها
طالب را باید که اهتمام در نفی آلههء باطلهء آفاقی و انفسی نماید، و در جانبِ اثباتِ معبود حق، هر چه در حوصلهء فهم و وهم او درآید، آنرا نیز در تحتِ نفی داخل سازد، و اکتفا بموجودیتِ آن نماید
۱۸-
١٢ - منها
حضرتِ خواجه نفشبند قدس الله تعالی سرّه الاقدس فرموده اند که آئینهء هر یک از مشائخ را دو جهت ست و آئینهء مرا شش جهت
۲۴-
١٣ - منها
روح از عالَم بی چونی است، پس لا مکانیت او را متحقّق باشد
۳۴-
١٤ - منها
حضرتِ رسالت خاتمیت صلی الله علیه وآله وسلم در میانِ سائر انبیاء علیه وعلیهم الصلوات والتسلیمات بتجلی ذاتی ممتاز است، و باین دولت که فوقِ جمیع کمالات است مخصوص، و کمل تابعانِ او را ازین مقامِ خاص نصیب ست
۳۶-
١٥ - منها
درویشی پرسید، که سبب چیست؟ که روندهء این راه را حالتی رُو می دهد و زمانی می ایستد، و بعد ازان متواری می گردد، و پس از مدتی باز همان حالت آشکارا می شود، و بعد از زمان باز متواری می گردد، وُهَکَذَا اِلی مَا شَآءَ اللهُ تَعَالی
۳۷-
١٦ - منها
قال الله تعالی ""یَآ اَیُّهَا الَّذِیْنَ امَنُوْا کُلُوْا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنکُم وَاشکُرُوا لِلّهِ اِن کُنتُم اِیَّاهُ تَعبُدُوْنَ"""
۳۷-
١٧ - منها
قَالَ بَعضُ المشَایِخِ قَدَّسَ اللهُ تَعَالی اَسرَارَهُم مَن عَرَفَ اللهَ لَا یَضُرُّه ذَنبٌ اَی اَلذَّنبُ الَّذِی اَکتَسَبَ قَبلَ المَعرِفَةِ لان الاسلام یجب ما کان قبله، وحقیقة الاسلام هو معرفة الله سبحانه علی طریقة الصوفیة بعد الفناء والبقاء...
۳۸-
١۸ - منها
حق سبحانه وتعالی بذاتِ خود موجود است نه بوجود، بخلافِ سائرِ موجودات که بوجود موجودند
۳۹-
۱۹ - منها
از خصائصِ حضرتِ واجب الوجودست تعالی وتقدس که بذاتِ خود موجود بود، و اصلا در موجودیت بوجود محتاج نشود
۴۱-
٢۰ - منها
هرگز نه پرستیم خدای را که در حیطهء شهود آید، و مرئی گردد، و معلوم شود، و در وهم و خیال گنجد
۴۲-
٢۱ - منها
هر چه در دید و دانش می آید مقیدست، و از صرافتِ اطلاق متنزل
۴۲-
٢٢ - منها
مطلق بر صرافتِ اطلاقِ خودست، هیچ قیدی باو راه نیافته است
۴۲-
٢٣ - منها
در اوائلِ حال می بینم که در مکانی طواف می کنم و جمعی دیگر نیز با من دران طواف شریک اند
۴۳-
٢٤ - منها
قباب اولیاء الله صفاتِ بشریتِ ایشان ست، بهرچه سائرِ مردم محتاج اند، این بزرگواران نیز محتاج اند
۴۵-
٢٥ - منها
آدمی تا زمانی که گرفتارِ علم و دانش ست، و بنقوشِ ماسوی منقشف خوار و بی اعتبارست
۴۵-
٢٦ - منها
علومِ اشیاء که در مرتبهٔ فنا زائل شده بودند بعد از بقا اگر رجوع نمایند، نقصی در کمالِ عارف لازن نیاید
۴۶-
٢٧ - منها
این درویش را دوازدهم سال از ابتدای زمانِ انابت بمقامِ رضا مشرف ساختند
۴۷-
٢٨ - منها
مدتی آرزوی آن داشت که وجهی پیدا شود وجیه در مذهبِ حنفی تا در خلفِ امام قراءتِ فاتحه نموده آید
۵۰-
٢٩ - منها
گاه باشد که کاملی ناقصی را، اجازتِ تعلیمِ طریقت می کند، و در ضمنِ اجتماعِ مریدانِ آن ناقص کارِ آن ناقص باتمام می رسد
۵۱-
٣٠ - منها
یادداشت، عبارت از دوامِ حضورِ حضرتِ ذات ست تعالی و تقدس، و این معنی گاه است که مر اربابِ قلوب را نیز متخیل شود بواسطهٔ جامعیتِ قلب
۵۲-
٣١ - منها
تمامی این طریق و وصول بنهایت النهایت، مربوط بطیِّ عشرهٔ مشهوره است که اوّلش توبه است و آخرش رضا
۵۴-
٣٢ - منها
الهی چیست اینکه اولیای خود را کردی که باطنِ ایشان زُلالِ خضرست، هر که قطرهٔ ازان چشید حیاتِ ابدی یافت
۵۴-
٣٣ - منها
حضرتِ حق سبحانه وتعالی اولیاء الله را بر نهجی مستور ساخته است که ظاهرِ ایشان از کمالاتِ باطنِ ایشان خبر ندارد
۵۵-
٣٤ - منها
شخصی بود در لباسِ صوفیان که ببدعتِ اعتقادی مبتلا بود
۵۵-
٣٥ - منها
برین فقیر ظاهر ساختند که لفظِ قرب و معیّت و احاطهٔ حق سبحانه که در قرآن مجید واقع شده است، از جمله متشابهاتِ قرآنی ست، در رنگ یَد و وَجه
۵۶-
٣٦ - منها
این فقیر نمازِ وتر را گاهی در اولِ شب ادا می کرد، و گاهی بآخرِ شب می گذاشت
۵۷-
٣٧ - منها
وقتی از اوقات با جمعی از درویشان نشسته بودیم
۵۸-
٣٨ - منها
شرافتِ علم باندازهٔ شرف و رتبهٔ معلوم است
۶۰-
٣٩ - منها
قلب از عالم امر است، او را بعالَمِ خَلق تعلّق و تعشق داده بعالمِ خلق فرود آورده اند، و بمضغه که در جانب چپ ست، تعلقِ خاص بخشیده اند
۶۲-
٤٠ - منها
حضرتِ حق سبحانه و تعالی از اَزَل تا اَبَد بیک کلام متکلم است، آن کلام متبعِّض و متجزی نیست ...
۶۴-
٤١ - منها
تکوین یکی از صفاتِ حقیقیهٔ واجب الوجود است، تعالی و تقدس
۶۵-
٤٢ - منها
رؤیتِ خداوندِ عزّ وجلّ در آخرت مر مؤمنان را حق است
۶۸-
٤٣ - منها
بحکمِ کریمهٔ ""وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ"" اظهارِ این نعمتِ عظمیٰ می نماید، که این فقیر را یقینی نسبت بمعتقداتِ کلامیه، که بر وفقِ آرای اهلِ حق یعنی اهلِ سنت و جماعت واقع شده اند ..."
۶۹-
٤٤ - منها
چون طالب را بمحض فضلِ خداوندی جل سلطانه ساحتِ سینهٔ او از جمیعِ مرادات خالی شود، و خواستی غیر از حق سبحانه او را نماند، درین وقت آنچه مقصود از آفرینشِ اوست میسر شده باشد، و حقیقتِ بندگی بجا آورده
۷۰-
٤٥ - منها
امامِ من درین کار کلام الله است، و پیرِ من درین امر قرآن مجید، اگر هدایتِ قرآنی نمی بود راهی بجانبِ عبادتِ معبود بحق نمی گشود
۷۰-
٤٦ - منها
ما چهار کس بودیم در ملازمتِ خواجهٔ خود، که پیشِ مردم در میانِ سائر یاران امتیاز داشتیم
۷۲-
٤٧ - منها
درجهٔ علیا در نفی و اثبات بکلمهٔ طیبه لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ
۷۲-
٤٨ - منها
حقیقتِ قرآنی و حقیقتِ کعبهٔ ربانی فوقِ حقیقتِ محمدی ست عَلَىٰ مَظهَرِهَا الصَّلوٰةُ وَالسَّلامُ وَالتَّحِیَّةُ
۷۳-
٤٩ - منها
اگر کلمهٔ طیبهٔ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ نمی بود، راهی بجنابِ قدسِ خداوندی جل سلطانه که می نمود، و نقاب از چهرهٔ توحید که می گشود، و فتحِ ابوابِ جَنّات که می فرمود
۷۴-
٥٠ - منها
خدمتِ مخدوم شیخ شرف الدین منیری در مکتوباتِ خود نوشته اند که معوّذتین را در نمازِ فرض نباید خواند، که ابن مسعود رضی الله تعالی عنه در قرآنیتِ این دو سوره مخالف جمهور است
۷۵-
٥١ - منها
حظِ وافر از طریقِ صوفیه بلکه از ملّتِ اسلام کسی راست که فطرتِ تقلید و جبلّتِ متابعت در وی بیشتر است
۷۶-
٥٢ - منها
محمد رسول الله صلی الله تعالی علیه وآله وسلم سید المرسلین است علیه وعلیهم الصلوات والتسلیمات، فکیف سائر البشر و حضرتِ عیسی و موسی را علیهم الصلوات والتسلیمات والتحیات اگرچه از مقامِ تجلی ذات نصیبی است عَلیٰ قَدْرِ الْمَرْتَبَةِ وَالْاِسْتِعْدَادٍ
۷۷-
٥٣ - منها
سالکی که سَیر او در تفصیل اسماء و صفات افتاد، راهِ وصولِ او بحضرتِ ذات جل سلطانه مسدود گشت، چه اسما و صفات را نهایت نیست، تا بعد از قطع آنها بمقصدِ اقصیٰ تواند رسید
۷۸-
٥٤ - منها
مقامِ رضا فوقِ جمیع مقاماتِ ولایت است، و حصولِ این مقامِ عالی بعد از تمامیٔ سلوک و جذبه است، اگر پرسند که رضا از ذاتِ حق سبحانه، و از صفاتِ او تعالیٰ، و از افعالِ او سبحانه واجب ست و در نفسِ ایمان ماخوذ، پس عامهٔ مؤمنان را ازان چاره نبود
۷۸-
٥٥ - منها
سعی باید کرد که عمل به سنت میسّر شود و اجتناب از بدعت، علی الخصوص بدعتی که رافع سنت باشد، قَالَ عَلَیْهِ الصَّلوٰةُ وَالسَّلَامُ مَنْ اَحْدَثَ فِیْ دِیْنِنَا هٰذَا فَهُوَ رَدٌّ
۷۹-
٥٦ - منها
روزی احوال جنیان را برین درویش منکشف ساختند، دید که جنیان در کوچها در رنگِ مردم می گردند، و بر سَرِ هر جن فرشته است موکّل، و آن جن از ترسِ موکلِ خود سر نمی تواند برداشت، و یمین و یسارِ خود نظر نمی تواند انداخت، در رنگِ مقیدان و محبوسان می گشتند و اصلا مجالِ مخالفت نداشتند، إِلا أَنْ يَشَاءَ رَبِّي شَيْئًا
۸۰-
٥٧ - منها
ولی هر کمالی که می یابد و بهر درجه که می رسد بطفیلِ متابعتِ نبیّ خودست، علیه الصلوٰة والسلام
۸۱-
٥٨ - منها
ولایتِ ولی جزوی ست از اجزای ولایتِ نبیِ او علیه الصلوة والسلام، ولی را هر چند درجاتِ علیا میسّر شود آن درجات جزوی از اجزای درجاتِ آن نبی خواهد بود، جزو هر چند عظمت پیدا کند کمتر از کل خواهد بود، که «اَیْکُلُّ اَعْظَمُ مِنَ الْجُزْءِ» قضیه بدیهیه است
۸۱-
٥٩ - منها
صفاتِ واجبی تعالت و تقدست سه قسم اند، قسمِ اول صفاتِ اضافیه اند، کَالْخَالِقِیَّةِ وَالرَّازِقِیَّةِ و قسم ثانی صفات حقیقیه اند، اما رنگی از اضافت دارند، کَالْعِلْمِ وَالقُدْرَةِ وَالْاِرَادَةِ وَالسَّمْعِ وَالْبَصَرِ وَالْکَلَامِ، وقسم ثالث حقیقتِ صرف است، کَالْحَیٰوةِ فَاِنَّهْ لَا مَزْخَ فِیْهِ مِنَ الْاِضَافَةِ وَنَعْنِیْ بِالْاِضَافَةِ التَّعَلُّقَ بِالْعَالَمِ
۸۲-
٦٠ - منها
حضرتِ حق سبحانه وتعالیٰ از مثل منزّه است
۸۶-
٦١ - منها
اگر در عبارتِ آن عالی حضرت که در بیانِ احوال و مواجید و علوم و معارف ست تناقضی و تدافعی مفهوم گردد و حمل بر اختلافِ اوقات و تنوعِ اوضاع باید نمود، چه در هر وقتی احوال و مواجید علیحده است، و در هر وضعی علوم و معارف جداست، پس فی الحقیقت تناقض و تدافع نباشد
۴۷- تعلیقات
- استفتای ثبوت مذهب اهل سنت از قرآن مجید
- مرثیه حضرت الشیخ مولانا السید عبدالحکیم آرواسی ثم قسطنطینی مرشد مولانا حسین حلمی ایشیق الاستانبولی اطال الله حیاته
- دُعَاءُ التَّوحِیدِ
Your web browser doesn't have a PDF plugin. Instead you can
click here to download the PDF file.